شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت هفتاد و دوم
زمان ارسال : ۶۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
گردنم آهسته به سمت صدا چرخید، مثل دفعه ی پیش روی مبل خوابیده و دستش زیر سرش بود. نقشه ی خراب شده ی قبلی این بار پررنگ تر توی ذهنم آمد.
پاورچین پاورچین به سمت مبل رفتم و آرام خم شدم تا گوشی را بردارم. نفسم جوری آرام و بی سر و صدا شده بود که کم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Ziba
00....... .... .. . .......